سرپلذهاب_شهر من

روستایی ام و اهل دنیایی ساده در دنیایی فوق پیچیده

سرپلذهاب_شهر من

روستایی ام و اهل دنیایی ساده در دنیایی فوق پیچیده

شعر انگور

چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۹، ۰۶:۴۵ ب.ظ

انگور روستای چالگه

 

چه می گوئید؟
کجا شهد است این آبی که در هر دانه ی شیرین
انگور است؟
کجا شهد است؟ این اشک است
اشک باغبان پیر رنجور است
که شبها راه پیموده
همه شب تا سحر بیدار بوده
تاکها را آب داده
پشت را چون چفته های مو دوتا کرده
دل هر دانه را از اشک چشمان نور بخشیده
تن هر خوشه را با خون دل شاداب پرورده.
چه می گوئید؟
کجا شهد است این آبی که در هر دانه ی شیرین
انگور است؟
کجا شهد است؟ این خون است
خون باغبان پیر رنجور است
چنین آسان مگیریدش!
چنین آسان منوشیدش!

شما هم ای خریداران شعر من!
اگر در دانه های نازک لفظم
و یا در خوشه های روشن شعرم
شراب و شهد می بینید، غیر از اشک و خونم نیست
کجا شهد است؟ این اشک است، این خون است
شرابش از کجا خواندید؟ این مستی نه آن
مستی است:
شما از خون من مستید
از خونی که می نوشید
از خون دلم مستید!
مرا هر لفظ فریادی است کز دل می کشم بیرون
مرا هر شعر دریایی است
دریایی است لبریز از شراب خون
کجا شهد است این اشکی که در هر دانه لفظ است؟
کجا شهد است این خونی که در هر خوشه
شعر است؟
چنین آسان میفشارید بر هر دانه لبها را و
بر هر خوشه دندان را!
مرا این کاسه خون است ...
مرا این ساغر اشک است ...
چنین آسان مگیریدش!
چنین آسان منوشیدش!

شعر انگور از  نادر نادرپور

عکس روستای چالگه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۱۵
احسان محبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی